عشق نامرئی p11
𝓝𝓲𝓵𝓸𝓸𝓯𝓪𝓻
1402/07/08 18:17
اوکی ادامه
بعد چن دیقه ، الکس بهوش اومد و مثل همیشه چار تا فحش قطار کرد رفت تو اتاقش.
من و لیندام رفتیم واسه اینکه حاضر شیم واسه پارتی لارا.
نیم ساعت بعد
من و لیندا حاضر شدیم.
بعدش رفتیم خونه ی لارا و پارتی شروع شد.
اون چن تا از دوستاشو دعوت کرد.
چن تا پسرم بودن. 😳😳😳😳
یه ذره اینور و اونور و نگا کردم.
که دیدم اونم اینجاس 😐😐😐😐...........
کم دادم.
پارت بعد منحرفی.
واسه اینکه دارم بهتون حال میدم حداقل این پستو بترکونید 😑😑😑😑
چون قصدم این بود که منحرفی ندم.
پس توروخدا جان من یه لایک و بکن.