رمان منحرفی S2 p3
برو ادامه داوش🗿❤
+خیلی بزرگ شده بود، جذاب تر از زمانه بچگیش بود ، حالا که فهمیدم کیه همه ی ترس هام ریختن، خودش بود، عشق کودکی من... دوستم و همبازیم ، ولی.. یه قاتل کثیف... که ترسمو برگردوند...
+ خ خ. خودت ی؟
^ آره مارین خودمم . الان برگشتم پیشت تا کمکت کنم:)
+ و و ولی تو... تو.. تو یه قاتل کثیفی! بزار من برم!
^ از اون موقع هم مشکلت همین بود ، اجازه نمیدادی کسی باهات صحبت کنه.. یه دنده که فقط حرف خودش باید میشد
+ تو گفتی مجبور شدی به خاطر من خانوادتو بکشی؟ ولی من چی کارت کرده بودم؟ من که هردوتونو دوست داشتم...
^ مارین.. درسته تو باعثشی، ولی تو تنها نبودی.
+چی شده؟ من کاری نکردم! قسم میخورم
^ من میدونستم که قراره دیر یا زود یه کسی جای منو بگیره، و گرفت مگه نه مارین؟ بهم نگو که فقط دوست بودید... تو اونو تو خونت نگه داشتی. تو اتاقت! ولی وقتی بچه بودیم اجازه نمیدادی من وارد اتاقت بشم یا اگر میشدم بابام یه زیر گوشی بهم میزد.. ولی تو بدون اینکه اونو بشناسی بردی تو خونت... تو از من متنفر بودی.. منم خواستم با کسی که دوسش داشتی انتقام بگیرم.. برای خودمم سخت بود ولی مجبور شدم..
+چ چی میخوای؟
^ اون پسررو بده به من. از بین میبرمش. هردومون گذشته رو فراموش میکنیم و ایندمونو مثل نقاشی هامون میسازیم.
+و ولی... وقتی پیشم نبودی اون کمکم کرد! نمیتونم با جونش بازی کنم!
^ پس خودم برم سراغش؟
+ ... ن نه.. میارمش:( فقط بزار یه روز دیگه رو پیشش بمونم تا قبل م م مرگش حالش بد نباشه...
^ مارین تو خیلی دختر خوبی هستی
+ ... ب باشه م م میشه برم م؟
^آره برو ولی اگه زیر حرفت بزنی برای همه بد تموم میشه
+ ب باشه
کم بود ببخشید 😔💔
خو ازتون سوال دارم؟
ادواردو بکشم یا نه؟
حداقل ۵ تا کامنت اینو جواب بدن🙂
فعلا!❤