انیمه گرل 💐🖤

این وبلاگ برای تفریحات شما و دیگر دوستان هم هستش. خیلی کتابی حرف زدم😎🤣😂

عشق نامرئی p8

عشق نامرئی  p8

ادامه

 

 

اون دوتا نشستن و درس رو شروع کردیم.

بعد مدرسه

لارا : خداحافظ کاترینا.

کاترینا : خداحافظ !

دیدم لیندا داره میره سمت لارا .

تو ذهن من

خدایا بلایی سر لارا نیاد !!!!!!

خدایا این گا*و کاری نکنه !!!!!

که یدفعه.........

دیدم همو بغل کردن 😳😳😳😳😳

من تا ۵ دقیقه : 😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳 با دهن باز و متعجب 

لارا / لیندا : ( با دیدن من ) 🤨🤨🤨🤨🤨🤨🤨🤨

کاترینا : شما دوتا باهام آشتی............

لارا / لیندا : آره !!!!!!! 😁😁😁😁😁

باورم نمیشد . عصبانی بودم . واسه اینکه این همه پوطت خودمو کندم که آشتیشون بدم . بعد خودشون آشتی کردن . از یه طرفی هم خوشحال.

بووووووووققققق !!!!!!

همه مون یهو از جا پریدیم.

لارا : چته ! نمیتونی مثل آدم بیای ؟!

کاترینا / لیندا : هااااان ؟! 🤨🤨🤨🤨

دیدم پسره از ماشین پیاده شد و اومد سمت ما.

لارا : امممم........این گا*و*ی که الان با بوق زهره ترکمون کرد ، برادرم هست.

؟؟؟؟؟؟ : اولا ، سلامت کجاست ؟ دوما ، خودتی.

لارا : 😝😝😝😝😝😝😝

بعد دستشو گذاشت رو سر لارا .

من برایان هستم . برادر بزرگتر لارا.

لارا : همچین میگی انگار ۱۰ سال ازم بزرگتری ! همش ۳ ساله ها !

کاترینا / لیندا : خوش بختیم.........

لارا : ما دیگه بریم . خداحافظ !

خداحافظی کردیم . 

کاترینا : تو میدونی الکس کدوم گوریه ؟!

لیندا : اونجا تشریف دارن ! 😶😶😶😶👈🏻👈🏻👈🏻👈🏻👈🏻

الکس و دیدم که با دوتا دانش آموزای جدید ، داشت خشو بش میکرد.

الکس : استیو ، لوکاس ، 

بعد به من اشاره کرد.

_ این دختر خالم ، کاترینا هست.

_ این یکی هم لیندا ، دختر دایی مادرم .

لوکاس / استیو : خوشبختیم.

کاترینا / لیندا : همچنین ........

کاترینا : تو این همه مدت تو کلاس بودی ! 😡😡😡😡

الکس : چیه !؟ نکنه باید ازت اجازه میگرفتم ؟!

منم دست لیندا رو گرفتم و کشوندمش سمت خونه و از پشت براشون دست تکون دادم و رفتیم.

از زبان استیو

داشتیم با الکس جک میگفتیم و برا هم ماجراهامونو تعریف میکردیم.

که چشمم به یه دختر خیلی خوشگل افتاد.

بعدش دیدم الکس رفت سمتش.

با خودم گفتم شاید دوست دخترشه.

بعد که اون دوتا رو معرفی کرد ، فهمیدم دختر خالشه.

شیطونه بهم میگفت دلش دختره رو بدست بیارم . 😈😈😈😈

و همین کارم میخواستم بکنم..................

 

 

بای