رمان منحرفی p11 (پایان فصل اول)
سلام بچه ها چطورین؟ سرم یکم شلوغ بود دیگه دیر شد😀
این فصل اول بود که به پایان رسیدش:^
فصل جدیدم به زودی مهمونتون میشه❤
بفرماید ادامه
_مارین کی میخواد بیاد دنبالت؟
+لطفا نروو
_ مارین! دارم میگم کی میخواد بیاد دنبالت؟
+ت ت توکه داری م میری... پ پس چرا مهمه؟
_ شاید اگه بهم بگی بمونم.
+راستشو میگی؟
_ اره. ولی تو هم باید جواب سوالمو بدی
+خب.. باید مفصل دربارش حرف بزنیم. درمورد الان نیست، مال موقعی هست که بچه بودم.. وقتی که با عموم زندگی میکردم.
_ عموت؟
+عموی خودم نه... پدر ...
_پدر کی؟
+ پدر اون عوضی.. عموم مثل فرشته ها بود، مرد خیلی خوبی بود، ازمون مراقبت میکردو..
_ازتون؟ مگه خواهر برادر داری؟
+نه..
_پس کی؟
+اون... میشه بقیشو بگم؟ میخوام یکم خالی بشم.
_ ب باشه راحت باش بگو
+همیشه کنارمون بود. باهامون بازی میکرد.مثل پدر و عموی واقعی ایم دوسش داشتم...ولی بعد تو روز تولدم ترکم کرد... بچه ی خودش ، با دستای خودش نابودش کرد. دلخوشیمو گرفت.. حالا هم میخواد خودمو بگیره و مثل پدرش نابودم کنه...
_ مارین؟ میشه بگی این آدم کیه؟
+ادم؟ بعید بدونم اسمش آدم باشه.. یه حیوون کثیفه! البته قبلا اینجوری نبود ... یادمه روز تولدمو.. دستای خونیشو و عموی بی جونم... مرده بود ، پسر خورش کشتش.. دوستم،همبازیم، کسی که از برادر نداشتم بهم نزدیک تر بود . حالا بلای جونم شده.. اون روز که داشتم میومدم کافه.. دیدمش ( کسایی که پارت اولو خوندن میدونن مارین یه پسرو دیده که داشته به یه دختر تجاوز میکرده ) نمیخوام منم اونجوری عذاب بده..
_ مارین .. گذشته ی سخته داشتی، عزیزتون از دست دادی و یکیم دنبالته ، بهت قول میدم نرم و پیشت بمونم.
_ اجازه نمیدم دیگه کسی بلا سرت بیاره
+ولی...
_ ولی چی؟
+پس خودت چی؟؟ اگه بفهمه زندت نمیزاره.. یه گرگ کثیفه که دنبال شکارشه هر کسیم پیش شکارش باشه اونم باهاش شکار میکنه
_ ولی من پیشت میمونم:)
+تا همیشه؟
_ تا همیشه
_ میگم الان برو یکمی استراحت کن که فکر باز بشه ، چن شبم هست درست نخوابیدی ، من پیشتم .. راحت برو بخواب
+ب باشه.
خب خب این پارت تموم شد ، این فصل تموم شد.
بچه ها از گذشته ی مارین میخواین چیزی بدونید؟ اینکه عموشو دوستش کین؟
اگر میخواید بدونید تو کامنتا بگین؛^
فصل بعدی هم بزودی حاضر میشه ولی کی رو نمیدونم❤
فعلا!