عشق نامرئی p7
ادامه
لیندا : باید ببریمش بیمارستان.
الکس : دستتون درد نکنه خانوم پرستار . خودمون اینو میدونستیم که ! 😡😡😡
لارا : خوایش . 😁😁😁
الکس : 🙄🙄🙄........حالا هر چی ! 😒😒😒
لیندا رو بردیم بیمارستان.
لارا : خب شماها یه دقیقه این جا وایسین . من زودی بر می گردم !
کاترینا / الکس : باشه.........
بعد ۵ دقیقه ، لارا با خانوم پرستار برگشت.
؟؟؟؟؟؟؟ : خب مریض کجاست ؟
لارا : تو ماشینه ، مامان.
کاترینا / الکس : مامان ؟؟؟!!! 🤨🤨🤨🤨🤨
لارا : اوا ، بهتون نگفته بودم ؟ 😅😅 ایشون مامان من هستن . یادتونه گفته بودم کارای پرستاری زیاد انجام میدم ؟ مهه شون از مامانم یاد گرفتم.
کاترینا / الکس : آها...........
خانوم گراهام ، لیندا رو برد و بعد ۱ ساعت لیندا مرخص شد.
لیندا : 😪😪😪😪.......میشه بمیرم ؟
کاترینا / الکس / لارا : هااااااا ؟؟!! 🤨🤨🤨🤨🤨
الکس : ولش کن بابا ! خل شده !
بعدش همه با هم رفتیم و سوار ماشین شدیم.
لیندا : اوا ! ماشین من اینجا چیکار میکنه ؟! 😡😡😡😡😡😡
الکس : خب دیگه ! 😁😁😁😁
بعد کلی کل ، کل ، راه افتادیم و رسیدیم خونه.
کاترینا : امروز کلی ماجرا داشتیما !
الکس : هااااا.......( خمیازه بودا ! ) 😴😴😴😴 ساعت چنده ؟!
کاترینا : هوووم ....... بذار ببینم ، اوا ؟! ساعت ۱ شبه .
بقیه : چییییی ؟!!!!
کاترینا : بابا شوخی کردم ! ساعت ۵ عه !
الکس : 😡😡😡😡😡😡😡 به حسابت میرسم !
بعدش الکس دنبالم افتاد و منم مثل همیشه در رفتم . و مثل همیشه ، تونستم از دستش فرار کنم.
لارا : کاترینا ، درسامونو انجام ندادیما !
کاترینا : راست میگی . بیا بریم.
مشقارو انجام دادیم و بعدش لارا رفت خونشون .
منم یه شام سبک درست کردم و با هم خوردیم .
و رفتیم و گرفتیم خوابیدیم.
صبح روز بعد
کاترینا : لیندا ، الکس ، پاشین ! مدرسه دیر میشه ها !
الکس / لیندا : باشه بابااااااااا !!!!!!!
رفتم و لباسم رو عوض کردم و صبحونه درست کردم.
همون موقع ، اون دوتا هم پاشدن و رفتن لباس عوض کردن.
خوردیم و لباس مدرسه مون رو پوشیدیم و راه افتادیم . خاله هم مثل همیشه این ساعت سر کار بود...........
توی مدرسه
خانم فلورا : بچه ها ! صبحتون بخیر !
بچه ها : صبح شما هم بخیر !
خانم فلورا : امروز دوتا دانش آموز انتقالی داریم . بچه ها ، بیاید تو !
یکدفعه در باز شد و دو تا پسر خوش تیپ اومدن تو .
خانم فلورا : لطفا خودتون رو به بقیه معرفی کنید !
؟؟؟؟؟ : من لوکاس هستم . ۲۱ سالمه.
؟؟؟؟؟ : منم استیو هستم . ۲۰ سالمه.
خانم فلورا : خوش اومدید . اونجا جای شما هاست . برید و بشینید تا درس رو شروع کنیم.
لوکاس / استیو : چشم !
خب بچه ها به پایان این پارت رسیدیم.
بای