انیمه گرل 💐🖤

این وبلاگ برای تفریحات شما و دیگر دوستان هم هستش. خیلی کتابی حرف زدم😎🤣😂

عشق نامرئی p4

عشق نامرئی p4

فک کنم من اولین کسی باشم که تو یه روز میخواد ۱۰ تا پست بده........😶😶😶😶

آهای تو ! آره با توئم !

همین جوری پستو نخون و سرتو ننداز پایین و نرو !

حداقل یه لایک بکن. 🖤

ادامه. 😁

 

 

 

 

باورم نمیشد که اون اومده باشه دنبالم.😵😵😵

از بچگی خیلی پرحرف بود و باید بگم خیلی رو مخم بود.😡😡😡

ولی چه میشه کرد..........😤😤😤

‌کاترینا : سلام لیندا.😐😐😐

لیندا : سلام کاترینا!.......خیلی خوشحالم می بینمت!.......وقتی سوفی گفت قراره بیای خیلی خوشحال شدم!.......🤗🤗🤗

همین جوری داشت حرف میزد! 😶😶😶

کاترینا : امم........منم از دیدنت خوشحالم!.......😁😁😁😁 ( نه بابا . اتفاقا دوست دارم جیغ بزنم و برم . 😑😑 )

خلاصه ، بعد احوال پرسی ، لیندا چمدونم و تو صندوق ماشینش گذاشت .

لیندا : جلو میشینی یا عقب ؟

کاترینا : اگه مشکلی نداره جلو.

لیندا : باشه . پس من این وسایلو میزارم عقب.

ماشین لیندا خیلی خوشگل بود!

 

عکس ماشین لیندا ( بنز آلبالویی ) تا چشت در آد  🤣🤣

 

داشتم به ماشینش فکر می کردم که ماشین وایساد.

لیندا : خب ، رسیدیم!

تا یادم نرفته بگم که لیندا دختر دایی خالم و مامانم هست . اونم ۱۸ سالشه . همسن منه.

کاترینا : خونه خاله رو جور دیگه ای یادم بود. 🤔🤔🤔

لیندا : خب ، آره . اون خونشون چند سال پیش تو آتیش سوخت......😐😐

کاترینا : چیییییییییی!😳😳😳

لیندا : آره😅😅😅..........از شانس خوبشون اون موقع خونه ای که نوسازیش کرده بودن کامل شده بود.

کاترینا : اون خونه ی نوسازی شده همینه ؟

لیندا : آره ! 😊😊😊

یک دفعه در باز شد.........

سوفی : وایییی ! کاترینا ! چقدر بزرگ شدی عزیزم !

کاترینا : خاله سوفی ! خیلی دلم برات تنگ شده بود !

الکس : ( دست به سینه زه در تکیه داده بود ) چقد احوال پرسی می کنین ! 😑😑 بیاین تو دیگه ! 😡😡😡

کاترینا : خاله . الکس اصلا عوض نشده . هنوزم همون الکس غر غرو عه . 😌😌😌

الکس : تو خوبی ! 😡😡😡

سوفی : بچه ها اول کاری دعوا نکنین ! برید تو ! با هر سه تا تونم ! 😡😡😡

بچه ها : 😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳

ما هم مثل ب*ز نگاش کردیم و رفتیم داخل .

سوفی : کاترینا ، دنبال بیا تا اتاقت رو نشونت بدم عزیزم ! 😊😊

کاترینا : چشم خاله !

 

عکس از اتاق کاترینا.

 

سوفی : بیا ! اینم اتاقت ! 😊 نمیدونم خوب شده یا نه.......

کاترینا : وای خاله ! خیلی خوشگله ! دستتون درد نکنه ! 😍

سوفی : خواهش می کنم . برو لباسات و عوض کن و یه دوش بگیر و استراحت کن . وقتی شام حاضر شد صدات می کنم.

کاترینا : چشم خاله جون.

رفتم و چمدونم و یه گوشه گذاشتم . این طرفو نگاه کردم . خوشبختانه حموم تو اتاق بود.

دوش گرفتم و اومدم بیرون . بهترین لباسم رو پوشیدم.

 

لباس کاترینا.

 

بعدس رفتم و گرفتم خوابیدم...............

 

 

 

پایان پارت 4

لایک و کامنت یادت نره

بای