انیمه گرل 💐🖤

این وبلاگ برای تفریحات شما و دیگر دوستان هم هستش. خیلی کتابی حرف زدم😎🤣😂

عشق نامرئی p3

عشق نامرئی p3

خو دوباره پست گذاشتم. 😁

ادامه.

 

 

همین جوری داشتم تو گوشیم چرخ میزدم که خلبان از تو بلندگو گفت 

خلبان : مسافران عزیز!...........داریم فرود می آیم!..........

منم که هم خوشحال . و هم ناراحت بودم .

میگی چرا ؟ بهت میگم.

خوشحال بودم چون پاهام خشک شده بود . از بس نشسته بودم ! 😅😅😅

و ناراحت . چون قراره برم پیش خالم. 😩😩😩

چون وقتی که من و الکس ( پسر خالش ) کوچیک بودیم ، اون همش سر به سرم میذاشت و اذیتم می کرد. 😩😩😩

داشتم به انی چیزا فکر میکردم که متوجه یه تکونی شدم . از پنجره ی هواپیما بیرون رو تماشا کردم . دیدم رو زمینیم.

وقتی که این صحنه رو دیدم ، یه حس عجیبی بهم دست داد...........

نمیدونم چی زود........ولی مهم نیست........

چمدونم و برداشتم و گوشیمو گذاشتم تو کیفم . 

بعدش از هواپیما پیاده شدم.

اینور و نگاه کردم.........اونور و.............

که یهو دلم خواست برگردم خونه!

کاترینا : نگو!..........این اینجا چیکار میکنه؟!...........

.

.

برای ادامه برو پایین

.

.

.

.

.

پایین تر

.

.

.

.

.

یه کوچولو دیگه

.

.

.

.

همینجا خوبه!

.

.

.

پایان پارت ۳

بای