انیمه گرل 💐🖤

این وبلاگ برای تفریحات شما و دیگر دوستان هم هستش. خیلی کتابی حرف زدم😎🤣😂

سر نوشت

سر نوشت

سلام سلام من نویسنده جدید هستم امیدوارم از رمانم خوشتون بیاد بریم ادامه پارت ۳ 

صبح که از خواب بیدار شدم یکم صبحانه خوردم و رمان نوشتم بعد هم فیلم عاشقانه دیدم و بعد هم رفتم دوش گرفتم و بعد اومدم و خودم رو خوشک کردم مامانم گفت که بریم خونه ی مادر بزرگم و بعدم هم رفتیم از شانس خونم دورسا هم بود و بعد هم باهم کلی حرف زدیم و بعد هم از مامانامون اجازه گرفتیم و بعد هم رفتیم پایین یکم بازی کنیم تا رفتم پایین ۳ پسر اومدن که هر ۳ تاشون من رو دوست داشتن و بعد هم همش نخ میدادن بهم و من رو اذیت میکردن و مامانامون همان و رو صدا کردن ما هم رفتیم خونه وقتی اومدم خونه شروع کردم به رمان نوشتن برای شما و بعد هم زن عموم به من جیگر داد و خوردم و الان هم دارم رمانم رو ادامه میدم و هیچ اتفاق دیگه ای نیوفتاده و زن عموم داره میره مامانم هم صدام میکنه برم غذا بخورم بای بای 

عه تموم شد امیدوارم از رمانم خوشتون اومده باشه این رمان از زندگی واقعی فردا هم پارت ۴ رو شب میزارم پارت های قبل تو وبلاگه خودمه اگه میخواین برید ببینید